بدون عنوان
سلام عزیزان
من و علی جان از دیروز که اولین شب احیا یعنی نوزدهم ماه رمضان به تهران آمدیم.
ساعت یک و نیم ظهر به لطف پدر عزیز علی کوچولو و همسر عزیزم بلیط توسط عمو حسن گرفته شد و ما
ساعت پنج تهران بودیم.
علی کوچولو حالا واسه خودش مردی شده میشینه بوس میکنه موش میشه و شیرین کاریهایی از این قبیل
که دل مامان و باباشو میبره.
مامان جون از خدا میخام که همیشه سالم باشی و گل خنده هیچ وقت رو لبات نخشکه .
خدایا پسر عزیزم رو به خودت میسپارم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی